اولین روز
سلام خوشگل مامان میخوام برات از اولین روزی بگم که منو بابایی فهمیدیم خدا یه هدیه خیلی با ارزش تو دل مامانی گذاشته. روز ٢٧ بهمن بود.من از علائمی که داشتم احتمال میدادم که باردار باشم ولی هنوز باید چند روزی صبر میکردم تا برم ازمایش بدم.ولی اونروز دیگه نتونستم صبر کنم و رفتم ازمایش دادم.بعد دو ساعت زنگ زدم جواب رو گرفتم و گفتن مثبته اونقد خوشحال شدم که نزدیک بود گریه کنم.اما چون تو ماشین بودم خودمو نگهداشتم. اس دادم به بابایی و خبر دادم.اونم خیلی خوشحال بود و باورش نمیشد. ّبعدش زنگ زدم به مامان بزرگا و اومدنتو به اونام مژده دادیم خلاصه اونروز همه خیلی خوشحال بودیم ...
نویسنده :
مامان ساناز
11:00